یک گلوله برای تو - جلد 2
نویسنده:
امیر عشیری
امتیاز دهید
✔از متن کتاب:
سروان گفت: شما خیال می کنید با بچه طرف هستید؟ من مجبورم شما را توقیف کنم تا حقیقت قضیه روشن شود.
گفتم: در اختیار شما هستم.
او به یکی از ماموران گفت که مراقب به من باشد و خودش برای اطلاع از هویت مقتول جیبهای او را وارسی کرد. چیزی پیدا نکرد. هم عصبانی بود و هم نگران. دستور داد مرا با اتومبیل خودم به دفتر کار او ببرند. دو مامور داخل اتومبیل من شدند. یکی از آنها بغل دستم نشست و دیگری پشت سرم. سروان هم با جیپ حرکت کرد.
چند دقیقه بعد من در دفتر سروان بودم. از پشت پنجره شعله های آتش را که از هواپیما زبانه می کشید، میدیدم. کوشش ماموران آتش نشانی بی نتیجه بود...
بیشتر
سروان گفت: شما خیال می کنید با بچه طرف هستید؟ من مجبورم شما را توقیف کنم تا حقیقت قضیه روشن شود.
گفتم: در اختیار شما هستم.
او به یکی از ماموران گفت که مراقب به من باشد و خودش برای اطلاع از هویت مقتول جیبهای او را وارسی کرد. چیزی پیدا نکرد. هم عصبانی بود و هم نگران. دستور داد مرا با اتومبیل خودم به دفتر کار او ببرند. دو مامور داخل اتومبیل من شدند. یکی از آنها بغل دستم نشست و دیگری پشت سرم. سروان هم با جیپ حرکت کرد.
چند دقیقه بعد من در دفتر سروان بودم. از پشت پنجره شعله های آتش را که از هواپیما زبانه می کشید، میدیدم. کوشش ماموران آتش نشانی بی نتیجه بود...
آپلود شده توسط:
morad850
1397/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک گلوله برای تو - جلد 2